فقط پایین 18 سال بیان تو!

GoOoOoOoD GIrL شوخیدم!

خوابیدن در هر شب آسان است ولی مبارزه با آن مشکل است.

نشان دادن پیروزی آسان است ولی قبول کردن شکست مشکل است.

حظ کردن از یک ماه کامل آسان است ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است.

زمین خوردن با یک سنگ آسان است ولی بلند شدن مشکل است.

لذت بردن از زندگی آسان است ولی ارزش واقعی دادن به آن مشکل است.

قول دادن بعضی چیز ها به بعضی افراد آسان است ولی وفای به عهد مشکل است.

گفتن اینکه ما عاشقیم آسان است ولی نشان دادن مداوم آن مشکل است.

انتقاد از دیگران آسان است ولی خودسازی مشکل است.

ایراد گیری از دیگران آسان است عبرت گرفتن از آنها مشکل است.

گریه کردن برای یک عشق دیرینه آسان است ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشکل است.

فکر کردن برای پیشرفت آسان است متوقف کردن فکر و رویا و عمل به آن مشکل است.

فکر بد کردن در مورد دیگران آسان است رها ساختن آنها از شک و دودلی مشکل است.

دریافت کردن آسان است اهدا کردن مشکل است.

حفظ دوستی با کلمات آسان است حفظ آن با مفهوم کلمات مشکل است.

منبع:

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,| 16:58 |MaRyAm| |

بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،
بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،
بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،
بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی،
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند.
بعضیها حمال کتابند،
بعضیها بقال کتابند،
بعضیها انباردارکتابند،
بعضیها کلکسیونر کتابند
بعضیها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان،
بعضیها اصلا‏ قیمتی ندارند،
بعضیها به درد آلبوم میخورند،
بعضیها را باید قاب گرفت،
بعضیها را باید بایگانی کرد،
بعضیها را باید به آب انداخت،
بعضیها هزار لایه دارند
بعضیها ارزششان به حساب بانکیشان است،
بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفکر جماعت نه،
بعضیها را همیشه در بانکها میبینی یا در بنگاهها.
بعضیها در حسرت پول همیشه مریضند،
بعضیها برای حفظ پول همیشه بیخوابند،
بعضیها برای دیدن پول همیشه میخوابند،
بعضیها برای پول همه کاره میشوند.
بعضیها نان نامشان را میخورند،
بعضیها نان جوانیشان را میخورند،
بعضیها نان موی سفیدشان را میخورند،
بعضیها نان پدرانشان را میخورند،
بعضیها نان خشک و خالی میخورند،
بعضیها اصلا نان نمیخورند،
بعضیها با گلها صحبت میکنند،
بعضیها با ستارهها رابطه دارند.
بعضی ها صدای آب را ترجمه میکنند.
بعضی ها صدای ملائک را میشنوند.
بعضی ها صدای دل خود را هم نمیشنوند.
بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمیدهند.
بعضی ها در تلاشند که بیتفاوت باشند.
بعضی ها فکر میکنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست.
بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست.
بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود میدانند.
بعضی ها فکر میکنند پول مغز میآورد و بی پولی بی مغزی.
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر میکشند.
بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه میگیرند.
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمیکشند.
بعضی ها یک درجه تند زندگی میکنند، بعضیها یک درجه کند.
هیچکس بیدرجه نیست.
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما میخورند.
بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی میکنند.
بعضی از آدمها فاصله پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ.
بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر،
بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی.
بعضی ها به پز میگویند پرستیژ
بعضی ها خیلی جورهای مختلف هستند.
شما چطور؟ آیا شما هم از این بعضی ها هستید ؟؟؟

منبع:kocholo.org

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,| 16:54 |MaRyAm| |

توی اسمون همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره

 

  پس هر وقت اسمون دلت ابری شد بادنیا نجنگ

فقط اوج بگیر

 

 براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,| 16:42 |MaRyAm| |


 
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:

می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید

اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان

من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد

اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه

گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد

تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد

و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت:

فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید:

شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .

کودک با نگرانی ادامه داد:

اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.

خداوند لبخند زد و گفت: 

فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت

گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.

کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.

او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:

خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..

خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:

نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...

*** مـادر***

صدا کنی

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,| 16:37 |MaRyAm| |

pic

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,| 16:12 |MaRyAm| |

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,| 16:9 |MaRyAm| |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 10:22 |MaRyAm| |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری

 

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 10:18 |MaRyAm| |

سهراب گفتی چشمها را باید شست !

 

شستم ولی ...

 گفتی جور دیگر باید دید !

 دیدم ولی ...

 گفتی زیر باران باید رفت !

 رفتم ولی ...

ولی ... او نه چشم های خیس و شسته ام را ... نه نگاه دیگرم را ...

 هیچکدام را ندید !!

 فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه باران زده !

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 10:15 |MaRyAm| |

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 10:12 |MaRyAm| |

برای اینکه دفترش سفید بود معلم تنبیه اش کرد

غافل ازاینکه دخترک خدایی رو کشیده بود که همه میگفتند

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 10:10 |MaRyAm| |

شراب هم به مستی ام حسادت می کند

آنگاه که خمار یک لحظه

دیدن تو می شوم . .

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 10:9 |MaRyAm| |

یادت میاد؟!

پشت درخت

گفتی چشم هایت را ببند...

گم شدی من پیدایت کنم!

من چشم هایم را خیلی وقت است باز کرده ام...

ولی تو پیدا نشدی!

می دانم حالا من هستم که گم می شوم.

پیدایم نمی کنی...

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 10:4 |MaRyAm| |

 


www.parsnaz.ir  عکس های غمگین از لحظات تنهایی

سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!


 

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,| 9:52 |MaRyAm| |


[-Design-]