فقط پایین 18 سال بیان تو!

GoOoOoOoD GIrL شوخیدم!

* وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده ،مطمئن باشيد که عمیقا غمگینه .

* وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشيد که تنهاست .

* وقتی شخصی کم حرف میزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سریع میگه ، مطمئن باشيد كه رازی رو حفظ میکنه .

* وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه .

* وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره .

* وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه ، یعنی دل بی گناه و نرمی داره .

* اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد ، یعنی که خیلی دوستت داره .

انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند . حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند همچنان با لبخندی روی لب می گویند "من خوب هستم" این متن را برای کسی بفرست که قوی است ،همان کاری که من کردم.

    تغییر درپیش است." کارما" اندوه تو را دید و گفت "دوران سختی به پایان رسید"

چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:,| 10:36 |MaRyAm| |

یکی از فانتزیام اینه که
برم امریکا تو جلسه معرفی شرکت کنم .
همین وسط ها ی جلسه گوشی Glx ام زنگ بزنه
منم بگم sorry و به راحتی گوشی رو از جیبم در بیارم و در حالی که بقیه
دارن به من میخندند یهو گوشی یکی شون زنگ بزنه ولی هر کاری کنه
گوشی جدید apple اش از جیبش در نیاد . منم یه پوزخند بزنم و
در حالی که بقیه دارن با تعجب به من نگاه میکنند و میگند wait , wait !!!
تو افق ناپدید شم :)

 

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﺎﻻ ... ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻌﺪ ﻧﮕﺎﻫﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ ﺑﺨﻮﺭﻩ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺑﺸﯿﻢ ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﺎﻻ ، ﺍﻭﻥ ﺑﺮﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻣﻬﻮ ﺷﯿﻢ

 یکی از فانتزیام اینه که تو مه پنهان شم
بعد فانتزیایی که میان تو مه محو شن رو با دمپایی ابری خیس اونقد بزنم که صدا سگ دربیارن تو مه !!!!

 

یکی از فانتزیام اینه یه لامبورگینی رونتون بخرم پشتش بنویسم
(عاقبت فرار از مدرسه)

 

یکی از فانتزیام اینه که
کنترل تلویزیون خونمونو بردارم
بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری
این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم!

 

یکی از فانتزیام اینه که ..
تهیه کننده برنامه کودک بشم بعدش
بجا این خاله ها،
عمه بیارم!

 

افت تحصیلی پیدا کرده اید؟
مشروط میشوید؟
هی زرتو زرت شکست عشقی میخورید؟
ترشیده اید؟
به افق بپیوندید
ما محوتان میکنیم
محوستان شریف
با مجوز رسمی از وزارت افق!!

 

روابط عمومي افق اعلام کرده که ...
ظرفيت افق تکميل شده
بريد يه جاي ديگه محو بشيد جون مادرتون!
حالا من کجا محو بشم؟!

 

یکی از فانتزیام اینه که ...
سعی كنم بيدار بمونم
و ببينم كی خوابم ميبره
ولی همیشه باز صبش پاميشم يادم نيس!

 

يکي از فانتزيام اينه که ...
به بچه ۲ ، ۳ ساله پیدا کنم
بهش بگم مامانتو گرگ خورد
انقده خوبه!

 

یکی از فانتزیای من اینه که سیگارمو با فندک زیپو روشن کنم بعد فندک رو پرت کنم پشت سرم پمپ بنزین منفجر بشه منم خونسرد بیام طرف دوربین از کادر خارج بشم …

 

یکی از فانتزیام اینه که از بانک زنگ بزنن بگن شما برنده شدید ! منم با لبخندی تلخ بگم حتما خونه برنده شدم یا ویلا یا شایدم صد میلیارد پول نقد یا … هیییییییی ! بدید به فقرا …
بعد بگن نه دیوونه تو پراید برنده شدی !!!!!
بعد دیگه از شدت خوشحالی سکته کنم و به رحمت ایزدی بپیوندم …

 

یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم و وختی میرم خونه عربده بکشم عیاااااال! بعد زنم خودش بره کمربندو بیاره بگه عاغامون بگیر بزن سیاهو کبودم کن ، تو نزنی کی بزنه ؟؟؟
بعد منم بگم پاشو ضعیفههههه شووووما تاج سره مایییییی …

 

یکی از فانتزیام اینه که یه روزی علم به جایی برسه که بشه غیب بشیم بعد من برم خونه آقای فلانی ببینم پسر/دختر آقای فلانی از صبح تا شب چه غلطی میکنه که بابام این همه دوسش داره و از تعریف میکنه !

 

یکی از فانتزیام اینه که توی یک مهمونی یهو وارد بشم و دخدرا که دارن میوه پوست می کنن همه دستاشون رو ببرن از خوشتیپی من !!!
و بعد از اینکه یِکَم نشستم ، پاشم حرکت کنم به سمت افق …

 

یکی از فانتزیام اینه که برای چند سال برم خارج و روی وسایل خونه م پارچه سفید بکشم و وقتی برگشتم بتکونمشون و خاک بلند بشه و منم سریع از موقعیت استفاده کنم و توی گرد و غبار محو بشم

 

یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … !
انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!!

 

چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:,| 10:21 |MaRyAm| |

کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم ، تو را نمی خواهم
برعکس
برای این که میخواهمت ، تنهایم . . .

دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,| 15:20 |MaRyAm| |

گرگ هم که باشی
عاشق بره ای خواهی شد
که تو را به علف خوردن وا می دارد
و رسالت عشق این است
شدنِ آنچه نیستی !

دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,| 15:16 |MaRyAm| |

شـده ام مـعـادلہ ے چنـد مَـجهـولے
ایـن روزهـا
هـیـچ ڪس …
از هـیـچ راهے
مـرا نـمـیـفهمـَد …

 

دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,| 15:8 |MaRyAm| |

تو را برا ےتو دوستـــ دارمـــ

کودکے هایمــــ عاشقــــ تابــــ بازےبود...

تابــــ مے خورد و مےخندید

بزرگے هایمــــ همــــ تاب بازے را دوستــــ دارد...

هر از گاهےدستــــ بے تابے هایمــــ را مے گیرد و بهــــ تابــــ بازے مے برد!

نمے دانمــــ چهــــ رازے در میانــــ استــــ...

ولے همینــــ کهــــ بے تابے هایمــــ را بهــــ تابــــ مےسپارد

دیگر بے تابــــ نیستمــــ!

بزرگے هایمــــ تابــــ مے خورد و مے خندد...!

تو را برا ےتو دوستـــ دارمـــ

و زندگے را برا ےنفســـ ها ے تـــو
جمعه 24 خرداد 1392برچسب:,| 15:48 |MaRyAm| |

بنده‌ای به خدا گفت:
اگر سرنوشت مرا نوشته ای، پس چرا دعا كنم؟
خدا گفت:
شايد نوشته باشم هر چه دعا كند. .

 

جمعه 24 خرداد 1392برچسب:,| 15:44 |MaRyAm| |

دنــــــــــیا اگه مردونـــــــگی ســــــرش میشد

اســــــــمش دخــــــترونه نـــــبود !

 

جمعه 24 خرداد 1392برچسب:,| 15:42 |MaRyAm| |

همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند

پس تو را چه غم که اینقدراحساس تنهایی میکنی

بدان در تنها ترین لحظات و در هر شرایط

خداوند با توست

جمعه 24 خرداد 1392برچسب:,| 15:38 |MaRyAm| |

من از آغاز می ترسم
من از پرواز می ترسم
من از آغاز یک پرواز بی احساس می ترسم!

من از تکرار می ترسم
من از انکار می ترسم
من از تکرار انکار همین احساس می ترسم!

من از سوختن نمی ترسم
من از ساختن نمی ترسم
من از ساختن کنار سوختن احساس می ترسم!

من از تاختن نمی ترسم
من از باختن نمی ترسم
من از تاختن برای باختن احساس می ترسم!

من از احساس می ترسم
من از آغاز یک پرواز بی احساس
واسه تکرار انکار دل حساس می ترسم!

من از احساس می ترسم
من از تاختن برای باختن احساس
برای سوختن و ساختن کنار این دل حساس می ترسم!

من از پرواز بی احساس می ترسم


 

 

جمعه 24 خرداد 1392برچسب:,| 15:24 |MaRyAm| |

گفتی دوست دارم به اندازه ی همه ی قطرات بارونی که به صورتت میخوره !!!

 

منم گفتم دوست دارم !!

بدون توجه به چتری که روی سرت داشتی........!!!!!!!

جمعه 24 خرداد 1392برچسب:,| 15:7 |MaRyAm| |


[-Design-]